جدول جو
جدول جو

معنی فلیک دم - جستجوی لغت در جدول جو

فلیک دم
از توابع رامسر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ولی دم
تصویر ولی دم
در فقه خویشاوند نزدیک مقتول که برای گرفتن انتقام یا دریافت خون بها اقدام کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یک دم
تصویر یک دم
یک نفس، یک لحظه، یک آن، پشت سرهم، بدون درنگ
فرهنگ فارسی عمید
(لَ وَ)
دهی است از دهستان ییلاقی بخش رامسر شهرستان شهسوار که دارای 175 تن سکنه است. آب آن از چشمه سارها و محصول عمده اش غله و گردو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(فُ جِ)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان رشت که دارای 768 تن سکنه است. آب آن از استخر محلی و محصول عمده اش برنج و چای و ابریشم است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ دَ)
یک نفس:
این است که از برای یک دم
در چارسوی امید وبیمیم.
خاقانی.
، یک لحظه. (آنندراج) (ناظم الاطباء). یک لمحه. (ناظم الاطباء). لحظه ای. (یادداشت مؤلف) :
که با من یک زمان چشم آشنا باش
مکن بیگانگی یک دم مرا باش.
نظامی.
بی ما تو به سر بری همه عمر
من بی تو گمان مبر که یک دم...
سعدی.
- امثال:
یک دم نشد که بی سر خر زندگی کنیم. و رجوع به دم شود.
، دایم. همیشه. پیوسته. بدون توقف. یک بند. بی وقفه. یک ریز: یک دم حرف می زد
لغت نامه دهخدا
تصویری از یک دم
تصویر یک دم
دایم همیشه پیوسته، یک لحظه یک آن دمی
فرهنگ لغت هوشیار
گیر کردن آب دهان در گلو
فرهنگ گویش مازندرانی